سلام
شب است ماه می رقصد
ستاره نقره می پا شد
نسيم عطر شقايق ز لبهای هوس انگيز زن بوسه می گيرد
ولی من مرد تنها يم
نه کس بر دل تنها يم پای می نهد
نه کس بر قلب خشکم چنگ می سا يد
خداوندا تو می گ�تی که نامردان بهشتت را نمی بينند
ولی من ديده ام نامرد نامردی که با خون يتيما ن کاخ می سا زد
خداوندا تو Ù…ÛŒ Ú¯Ù�تی اگر اهريمن شهوت بر انسان ØÚ©Ù… Ù�رمايد من او را بر صليب خويش مصلوب خواهم کرد
ولی من ديدهام چشمان شهوت بار ط�لی را که بر اندام لخت مادرش دزدانه می لغزد
خداوندا
اگر مردانگی اين است
نامرد نا مردم اگر دستی به قرانت بيالايم